از آنجایی که جنگ نرم بسیار پیچیده و نا ملموس است وبا ظواهری آراسته و دلربا بر عقاید و باورهای گروه هدف تأثیر می گذارد و هدفش ایجاد تشکیک و تردید در اذهان و در نتیجه منزوی ساختن سوژه هدف می باشدکه آرام و بدون خشونت و استفاده از قوه قهریه "هدف"را منهدم می سازد،حال با یک شگرد این چنینی چگونه باید مقابله کرد؟!جنگ نرم فضایی غبار آلود ایجاد می کند بطوری که چشم غیر مسلح نمی تواند مسیر درست را تشخیص دهد.حرکت در جاده غبارآلودی که ماشین جنگ نرم به راه انداخته یا به کندی صورت می پذیرد که آن هم بایستی خیلی محتاطانه باشد زیرا یک لحظه غفلت سقوط به دره ی انحطاط را در پی خواهد داشت و این نیز برای همگان میسر نیست ،فقط افرادی می توانند حرکت کنند که دارای اندکی تجربه و آگاهی می باشند.و طبعاً حرکت برای عده ای نیز میسر نیست و اینها چون فاقد بصیرت و بینش و دید کافی هستند و از طرفی دارای اعتقادات عمیق دینی می باشند ناچارند متوقف شوند تا بعدها با اندیشه وتدبر بیشتر تمرکز یافته ودرستی مسیر را تشخیص دهند که این توقف بی شک خسارت هایی را در پی دارد وچه بسا با فاصله افتادن بین خود و مقتدا (ناشی از توقف).مسیر را گم کند !!! اما عده ای در همین طوفان و فضای غبار آلود حاصل از فتنه (جنگ نرم) به راحتی مسیر را یافته و به سرعت پا به پای مولا و مقتدای خویش می روند اینها اهل دل وبا بصیرت اند حق را که با باطل ممزوج شده ،تمیز می دهند؛اینها اراده های محکم و پولادین دارند. بنابراین حرکت پا به پای رهبر و راهنما هرگز گمراهی نخواهد داشت .رهبر و ولّی، شاخص است .تا نگاه ها معطوف به این شاخص است هرگز ضلالت نمی یابی و این در سایه خرد و تیز بینی حاصل از بصیرت عمیق دینی و سیاسی میسر و محقق می شود.
شاخص اسلام در عصر غیبت امام عصر (عج)و نیز معیار و ملاک تشخیص حق از باطل ،ولی فقیه زمان است و بس!
در جریان جنگ صفین ابو نوح حِمیَری در سپاه امیر المؤمنین (ع) و پسر عمویش ذوالکلاع در سپاه معاویه بود
ذوالکلاع علاوه بر شجاعت وسرداری ،رئیس فامیل خود بود و اعضاء فامیلش بخاطر او به سپاه معاویه پیوسته بودند. ذوالکلاع از عمرو عاص شنیده بود که پیامبر اکرم (ص)به عمار یاسر فرموده است :تَقتَلُکَ الفِئةُ الباغیه ؛گروه متجاوز و ستمگر تو را می کشد! از این رو شک و تردید به دلش راه یافته بود که عمّار در میان کدام سپاه است تا از این راه بدست آورد که حق با امیرالمؤمنین (ع)است یا با سپاه معاویه؟!
خلاصه اگرچه حقیقت برایش روشن شد ولی هدایت نیافت و به دنبال حق نرفت و همچنان در سپاه معاویه ماند تا بدست سپاه امیرالمؤمنین(ع) کشته شد .اما نکته حائز اهمیت در این قطعه تاریخی آن است که بی بصیرتی سبب شد تا ولّی و حجّت خدا یعنی امیر المومنین (ع) را شاخص حق و باطل نپندارند و در پی اثبات فرموده پیامبر اکرم (ص)در احوال عمّار یاسر باشند؟! که البته معیار قراردادن عمار نیز شایسته است ولیکن به دلیل کم بصیرتی از شاخص اصلی اسلام یعنی حجت خدا غافل می شوند لذا درعصر فتنه، با تدبیر و تعقل و درک عمیق از حقایق و با شناخت دقیق اهداف دشمن و نیز با بصیرت دینی می توان پشت سر ولایت امر حرکت کرد که همانا اجابت حقیقی اهدنا الصراط المستقیم است